خسرو شکیبایی

برای خسروشکیبایی ،هنرمند عزیز .


تو را با هامون شناختم و اولین فیلم ارشیو من شد.

چه خوش درخشیدی در هر انتخابت و چه زیبا منه بیننده رو با خودت و نقشهای ماندگارت همراه کردی.

راستی! با این هنرمندی چه فروتن بودی.

چه مردم دار.

چقدر از شایعه ها دلم می گرفت چون می دانستم پوچ است.

صدایت در دکلمه کم نظیر بود و اشعار را با ان زنگ صدایت چه بی ریا می خواندی.

همه ی فیلم هایت را دیدم و بارها و بارها خواهم دید.

در اتوبوس شب غوغا کردی.

ممنون.


جایت خالی است در این بلبشوی هنری.

شما که می روید چه کسانی  می توانند جایگزین خسرو ها شوند.

چه کسی می تواند پدر کیمیا باشد و انگونه دل مادران را به درد اورد.

بی شک تو برای همیشه ماندگاری و در یاد من و فرزندانم خواهی ماند.



دوست دارم که...

نمی دونم چرا امروز دوست دارم فقط بنشینم و غرق در افکارم باشم.

به گذشته فکر کنم و یا به اینده ای که نیامده.

اصراری هم روی کنترل افکارم نداشته باشم و خودم را سوار بر امواج دریای ذهنم کنم و هر سو که خواست با او بروم.

چرا؟

بدون عنوان

   یادم می یاد از بچگی نمی تونستم دروغ بگم.

  اگه می خواستم دروغ بگم بدنم داغ می شد و دلشوره می گرفتم و یه مدتی هم وجدان درد داشتم.

-

=

  هنوزم با همه رو راستم و ترجیح میدم اگه مجبورم به کسی دروغ بگم اصلا با اون ادم روبرو نشم.

-

  یادمه بچه که بودم من برا دوستی پیش قدم می شدم.

  منتظر کسی نمی شدم.

  اگه می خواستم با کسی ارتباط بگیرم منتظر نمی شدم.

  محبتمام هم یه طرفه بود.

  دنبال دریافت محبت از کسی نبودم و همین که من بهش محبت می کردم برام کافی بود.

-

-

  خوب من این ها رو می ذارم به حساب نا پختگی .

  بعد از ازدواجم همین طور بودم.

تا مدتها منتظر جواب محبت یا ابراز عشقم نمی شدم.

بلکه این من بودم که بدون هیچ چشمداشتی محبت می کردم،هدیه می گرفتم،عشق می ورزیدم.

نه اینکه اون این کار ها رو نکنه ها اما بدون توازن بود و همیشه کفه ترازو به سمت من بود.

-

-

ادامه دارد....

هوای مطبوع

امتحانام تموم شد.

یعنی وقتی یادم میاد که دیگه لازم نیست از صبح تا شب بیفتم ر و کتاب ،خیلی کیف می کنم.

 امروز صبح یه حال عجیبی داشتم .یعنی صبح که بیدار شدم احساس کردم می خوام داد بزنم ، برقصم ،بلند بلند اواز بخونم و از همین خل بازیها دیگه.

بچه هار ور رسوندم مدرسه.

خیابون ها خلوت بود و هوا مطبوع چون شب قبل بارون امده بود.

این منطقه ای که ما هستیم پر از دار و درخته با خونه های ویلایی بسیار بسیار زیبا.

رانندگی هم اینجا بر عکس ایران خیلی حال می ده .

چون همه با سرعت پایین و رو حساب کتاب رانندگی می کنن.

منم نا مردی نکردم یه 45دقیقه ای تو ماشین بودم و خیابون های خلوت و سرسبز و بالا پایین می رفتم و به البوم حس تازه ی هلن گوش می کردم اونم با وولوم بالا.

ای حال داد ای حال داد ،جاتون خالی .

-

-





دلتنگی و روز پدر

این جا 

این ور دنیا

دلت برا خیلی چیزا و کسا تنگ میشه.

ظاهرا همه چیز داری 

بهتر از مملکت خودت

اما:

مادرت؟

پدرت؟

امشب شب عیده

اگر ایران بودم

حتما پیش مامان بودم

به بابا هدیه می دادم و رو بوسی می کردم.

اما حالا از راه دور

از پشت تلفن 

تبریک می گم

بابای خوبم

روزت مبارک

شرمنده ام که درگیر زندگی خودم شدم و از تو دور موندم.

با همه ی وجود دوست دارم

اگر اینجا هستم

محکم و استوار

پشتم به شما گرمه

فقط به وجود خود شما

امیدوارم زودتر برگردم

...


بعدا نوشت:شاسکول جان ممنون از نظرت.درستش کردم.

دوباره نوشت:داش اکل عزیز ، ممنون از اینکه اومدی و نظر دادی اونم 5 تا

باشه ،اگه کارم جور شد نمیام ایران همین جا می مونم.