عصر می خواستیم بریم مسجد محل برا روضه و ....
یکی از دوستان تماس گرفتن برا احوال پرسی که خبر داد تالار وحدت برنامه ی نواهای ایرانی داره و ال و بل و...
ما هم سر حال راه افتادیم به سمت تالار وحدت .تو این بارون.
اسم برنامه نواها و خیمه هاست.بروشوری و شماره صندلی و بدون چک و چونه هم همون اولاش نشستیم و بسم الله
قران خوانده شد و پرده بالا رفت.
یکی اومد مثلا شمر بود رجز خونی کرد و رفت.
گفتم:ای ول بابا .یه تعزیه حسابی افتادیم.
ولی دریغ و صد افسوس.
-
-
بیشتر برنامه اختصاص به اواز های محلی به زبان همون منطقه داشت که خوب ما اصلا نمی فهمیدیم.
بقول همسریم که می گفت :اینا به این کارگر بنا ها می خورن تا خواننده های مذهبی.
لباساشون افتضاح بود.کثیف و چروک و از این پارچه الکی ها.
مثلا ابولفضل داشتن.
طرف قد و قواره و چشم و ابرو را داشت اما لباساش داغون بود.
یه لنگ به پر شال سبزش بسته بود که ما نفهمیدیم برا چیه؟یعنی عرقاش و پاک می کرده؟
شمشیراشون داغون و زوار رفته.
چکمش پلاستیکی بود انگار اومده سر جالیز.
امام حسینشون که (استغفرالله) یه پارچه ی براق طوری سفید انداخته بودن رو سرش عین عروس.
یه شمشیر زوار در رفته هم اون دستش بود/.
-
-
یه تیکه چند دقیقه ای لالایی داشتن نمی دونم به زبون کجایی.
یه زن و مرد اومدن .
زن فقط می گفت لالایی و مرد می خوند.
زن یک لباس تنگ پوشیده بود که همه جا قلمبه سامبه زده بود بیرون و اب از لب و لوچه ملت راه افتاد.
مردم سر گهواره همچون نشسته بود که گویی بر سر مستراح نشسته.
البته شکر خدا گشاد پوشیده بود.
-
-
خلاصه که ما ۷ رفتیم و ۹ درست در زمان به اصطلاح پذیرایی سریع برگشتیم.
تمام مدتم سوژه خنده داشتیم.
-
-
زحمت کشیده بودن ها.انصافا .خسته نباشن.
اما خوب طبق معموول بی سلیقگی
-
-
٫
۰خدایا ما رو ببخش بابت خطاهامون